این همه بی نماز هست !
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ق.ظ
می خواست برگرده جبهه بهش گفتم:
پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند.
چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست…
…
وقت نماز که شد، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم. دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد…
خواستم بهش اعتراض کنم که گفت:
این همه بی نماز هست! اجازه بدید کمی هم بی نمازا، نماز بخونند.
دیگه حرفی برای گفتن نداشتم خیلی زیبا، بجا و سنجیده جواب حرف بی منطقی من رو داد.
پ.ن - 1: متاسفانه اسم این عزیز رو نمی دونم. خاطره رو جایی خوندم و به نظرم بسیار زیبا اومد. حیفم اومد شما نخونیدش.
پ.ن - 2: عکس تزئینی است.
۹۲/۰۵/۰۷