یادمان شرهانی و عملیات محرم

شرهانی سرزمین شاگردان مکتب حضرت زینب(سلام الله علیها)

شرهانی سرزمین شاگردان مکتب حضرت زینب(سلام الله علیها)

به امید خدا این صفحه جهت تداوم و همکاری و یاد خاطرات خادمین شهدای شرهانی می باشد
دوستانی که مایل به کمک هستند یاعلی بگند که نیازمند یاری خاکیتان هستیم

نویسندگان

نظرات  (۴)

۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۴۱ خادم بی وفا
سلام من همین امروز از شرهانی اومدم . دارم دق می کنم . خیلی عالی بود . اونجا جای غریبیه . یکی از بچه های خادم شهید گمنام شرهانی رو توی بیداری دید. شهید بهش گفت من اهل تهرانم ، مادرم چشم براست . برام گریه می کنه . پلاکم فلان جاست . اون خادم هم اومد پیش ما و گفت قلبم درد می کنه و همون لحظه تشنج کرد . خدا رو شکر چیزیش نشد. الان سرهنگ چوبین مطلع شده و احتمالا دارن میگردن . التماس دعا. 19-12-93
۲۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۳۹ خادم الشهدا محمدرضابراتی
سلام علیکم.
خوشاآنانکه جانان میشناسندطرق عشق ایمان میشناسند بسی گفتیم وگفتندازشهیدان شهیدان روشهیدان میشناسند تقدیم به شهدا ی گمنام وداداش گلم شهیدحجت اله رحیمی.

سلام من پارسال توی راهیان بودم که با یکی از بچه ها صحبت میکردم که گفت شر هانی یکی خالی داره ولی من بدبخت به دلیل مسائل بیخودی  گفتم نمی توبم بیام (البته میدونم از طرف شهدا دعوت نشدم) امیدوارم امسال از طرف شهدا دعوت بشم و بایم خادمی شرهانی به امید خدا و به لطف حضرت زهرا(س)

پاسخ:
اللهم الرزقنا
شرهانی حال و هوای محرم داره
۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۳ سهیلا صالحی
                         "خوهران شهید گمنام شرهانی"
اسفند 90- دور اول  مقر میشداغ خادم بودیم . بچه های مقر های دیگه حسابی رفته بودن زیارت دوره و با دلی لبریز از عشق وقتی واسه رزم شب می اومدن میشداغ دل ما رو با تعریفاشون آب می کردن...چند سری زیارت دوره ما عقب افتاد...تا بلاخره قرعه به نام ما رقم خورد و واسه زیارت راه افتادیم،چون بعد راهی کردن زائرهامون راه افتادیم شب هم باز زائر داشتیم باید زود برمی گشتیم، فقط تونستیم بریم شلمچه بعدش شرهانی!...
 طرفای ظهر،تشنه ی تشنه رسیدیم ، ظهر روز12/18(اگر اشتباه نکنم)، سالروز خکسپاری شهید گمنام یادمان شرهانی بود...جای عشاق خالی...عجب بچه ها برای بزرگوار خواهری کردن ،چه سالگردی بود،هرکی واسه خودش  روضه خونی میکرد: برادرم با اینکه لایق نیستم ولی منو به خواهریت قبول کن...برادر سرافرازم  منم که در این همه گناه  گمشدم... 
همون جا با برادر شهیدمون عهدایی بستیم که بماند...بعد برگشتن برای بزرگوار چله گرفتیم بماند...امسال بنده حقیر البته با چند روز تاخیر رسیدم به سالگرد برادرمون بماند...اون روز شهید گمنام شرهانی،فقط و فقط ما رو دعوت کرده بود، یه مهمونی خصوصی واسه خادم هایی که شاید جامونده بودن یا به قول بعضی ها روزی زیارت دوره نداشتن یا شاید مثل خودش قریب بودن بماند...بی خودی نبود که همه حس میکردیم بوی کربلا میاد! و  به یاد قربت بی بی زینب(س) تو عصر عاشورا داشتیم اون طوری عزاداری می کردیم، بعدا راوی بهمون گفت اسم عملیات اینجا محرم بوده و رمزش یا زینب(س)!!!!..... مهمش همینه،
ما کنار برادر شهیدمون دلامون کرلایی شد و نفس ها مون متبرک به نام بی بی...
یا حق ...التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی